نگاه نو به سریال گیلدخت

گیلدخت! صحنه مبارزه زنان برای کسب هویت

اگر منصفانه به نقش برتر زنان در سریال گیلدخت نگاه کنیم در می‌یابیم که به نوعی در مبارزه برای کسب هویت و جایگاه در جامعه مردسالاری آن زمان بودند. این نوع نگاه به زنان در آن دوره تاریخی قابل تقدیر است.
حمید ابراهیمی با سریال پرمخاطب و ماندگار “صاحبدلان” به کارگردانی محمدحسین لطیفی به شهرت رسید و کاراکتر “عمو محمود” به شخصیتی به یادماندنی در کارنامه او تبدیل شد. این بازیگر پس از “صاحبدلان”، در سریال‌ خانوادگی “مثل هیچکس”، کمدی “گاو صندوق” و مجموعه پلیسی “هوش سیاه” دیده شد و نقش‌های مختلفی را تجربه کرد. “کلبه‌ای در مه” و “حکم رشد” نیز آخرین آثاری هستند که حمید ابراهیمی روی آنتن داشت. این بازیگر مدتی هم با سریال تاریخی “گیل‌ دخت” در شبکه یک حضور داشت.

سریال گیلدخت یک درام تاریخی عاشقانه است که از آبان ماه ۱۴۰۱ از شبکه یک سیما به خانه ایرانی ها آمد. داستان این سریال واقعیت تاریخی ندارد اما طراحی فیلم براساس دوران قاجار در ایران ساخته شده است. در سال‌های اخیر فیلمسازان علاقه خاصی به ساخت آثار زمان قاجاری داشته اند. تجربه نشان می‌دهد سریال‌هایی که در این ژانر ساخته می‌شوند به دلیل جلوه‌های بصری و موضوعات خانوادگی، اجتماعی معمولا تماشاگران خوبی پیدا می‌کنند. می‌توان پخش سریال جیران از نمایش خانگی و سریال بانوی عمارت از تلویزیون را مثال‌هایی از این دست دانست.
گرچه این سریال از نکات ضعفی چون گره اندازی و داستان پردازی ضعیف و ایجاد نکردن هیجان در بیینده به طوری که مخاطب را غافلگیر کند بی بهره نبود. همچنین داستان کلیشه‌ای عاشقی دختر ثروتمند به پسر فقیر نخ نما بود. اماگیلدخت به واسطه حضور بازیگران توانمند چون محمود پاک‌نیت، سعید راد و شقایق فراهانی، ثریا قاسمی، فریبا متخصص،… و جلوه‌های بصری زیبا و چشم‌نواز جنگلی که با صحنه‌پردازی نسبتا قابل قبول و رنگارنگ لباس‌ها و صحنه‌های داخلی همراه شده بود و در نهایت با نشان دادن فرهنگ متنوع طباخی گوشه ای از این مملکت، توانست مخاطب را جذب نماید.
به سریال گیلدخت از زوایای زیادی می‌توان نگاه کرد. من بیشتر از هر چیزی این سریال را صحنه مبارزه زنان برای کسب جایگاه و هویت می‌دانم.
سریال تلوزیونی “گیلدخت” که پنج‌شنبه‌ها و جمعه‌ها، از شبکه یک سیما و آی ‌فیلم پخش می‌شود، با داستان دلدادگی گلنار به میرشکارِ پدرش، اسماعیل، شروع می‌شود و با حمله آصف میرزا به عمارتِ خان، ادامه می‌یابد و شخصیت پردازی در طول سریال اتفاق می‌افتد. گلنار که دختر نازپرورده و پرافاده‌ای ا‌ست و سخت‌ترین کار زندگی‌اش بلندکردن قاشق نقره بوده، به خواست تقدیر، چنان متواضع و خاکی می‌شود که برای ادامه حیات و نجات جان خانواده و مردم، مجبور به انجام سخت‌ترین کارها و قرارگرفتن در دلهره‌آورترین موقعیت‌هاست.
در ابتدای قصه و بعد از دلدادگی اسماعیل و گلنار ، نامه محرمانه طاووس الملوک به برادر زاده‌اش آصف میرزا، به طور ناگهانی به دست تقی خان می‌رسد. این نامه که حامل اخبار مهمی‌است، نباید به دارالخلافه و بزرگان قاجار برسد. آصف میرزا و طاووس الملوک، برای دستیابی به این نامه و همچنین خواستگاری از گلنار، راهی عمارت می‌شوند و چون مقاومت تقی خان برای تسلیم را می‌بینند، اهالی عمارت را در بند کشیده و فرماندهی را از دستِ خان، خارج می‌کنند. شخصیت طاووس الملوک هم از زوایه ای دیگر در نقش یک فرمانده برای کسب جایگاه و هویت مبارزه می‌کند.
از دیگر زنان اثرگذار عمارت تقی خان، همسر او احترام سادات است. زنی که با هوشمندی و زکاوت بخوبی اخلاق شوهرش را شناخته و با ترفندهای زنانه می‌خواهد از وقوع چالش‌ها جلوگیری کند. درکنار احترام سادات، خانم گل هم به عنوان یک مادر احترام و جایگاه ویژه‌ای در نزد خان دارد؛ یادمان بیاید سکانسی را که خانم گل خان را راضی می‌کند تا از خون اسماعیل بگذرد. زیبا بنماران در نقش نرگس همسر قاسم خان در چند مرحله با وجود ریسک بالا سبب رهایی گیلدخت و فیروزه می شود و با طمع پیشگی و دریوزگی همسر مخالف می کند.
اگر منصفانه به نقش برتر زنان در سریال نگاه کنیم در می‌یابیم که به نوعی در مبارزه برای کسب هویت و جایگاه در جامعه مردسالاری آن زمان بودند. این نوع نگاه به زنان در آن دوره تاریخی قابل تقدیر است.

اسفندیار گنجی